نگاااه...

در اين جاده سرد و بي انتها
بدون كوله باري از عشق
بدون تو
دشوار است
ومن تنها تر از هميشه
خاطره هاي ياد تو بر دوشم سنگيني مي كند
مي دانم كه نخواهي آمد
اما من باز هم منتظرم!

قلبها برای آرامش
دستها برای حک کردن عشق بر روی سینه
عقل در انتظار جنون
نفس ها به شماره افتاده
آری “محرم” آمده . . .
این چند وقت دلم خیلی گرفته...خیلی زیاد
چی میشد وجود نداشتم اخه؟
حس میکنم دارم دیوونه میشم

منحنی قلب من، تابع ابروی توست / خط مجانب بر آن، کمند گیسوی توست
حد رسیدن به تو، مبهم و بی انتهاست / بازه تعریف دل، در حرم کوی دوست
چون به عدد یک تویی من همه صفرها / آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست
پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو / گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست
بی تو وجودم بود یک سری واگرا / ناحیه همگراش دایره روی توست
"از تمام رمز وراز های ع ش ق
جز همین سه حرف چیزی سرم نمیشود...
ولی...راستی....دلم که میشود!"
این روزها حجم زیادی از خدا را نفس می کشم
من مقدس شده ام
و شاید به پایان زندگی ققنوس رسیده ام
دلم برای پروانه های آبی کوچک تنگ می شود وقتی در امتداد کودکی دلتنگم
کسی مرا نخواهد فهمید
مرا زمستان با خود برده است گویا ....
یکدفعه مرا به داخل آب انداخت
فریاد زدم کمک! که یک مرتبه عشق
چون ماهی کوچکم به قلاب انداخت
عقلم نرسید و زود نفرین کردم
بر آنکه در آب و آنکه قلاب انداخت ...

این که بعد از تو بغل گرفته ام …
زانوی غـَم اســت....
و من مغرور تر..
گفتم میروم..خداحافظ
گفتی برو...بی خداحافظ..
چشمانم خیره ماند..در دل گفتم بگو...بگو ...بگو بمان
......من منتظر یک جمله ی تو هستم
اماتو..بی رحمانه رفتی
و
من مغرورانه
غرورم را شکستم و دوباره گفتم
گفتم سلام...
نمیدانم چرا اما شنیده ام
عاشقان در برابر معشوق
غروری ندارند
شنیده بودم اما..باور نداشتم
به باورم رساندی

یه حس باحالی داش![]()
عیدتون ب شدت مبارک
سال خوبی داشته باشید![]()
![]()
تا در این قصه پراز حادثه حاضر باشم
حکم پیشانیم این بود که تو گم شوی و من
به دنبال تو یک عمر مسافر باشم
تو پری باشی وتا آن سوی دریا بروی
من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم
قسمت این بود........
چرا از تو شکایت بکنم؟
شاید اینگونه خدا خواست مرا زجر دهد
تا برازنده ی اسم خوش شاعر باشم
شاید ابلیس تو را شیطنت آموخت که من
در پس پرده ی ایمان به تو کافر باشم
دردم این است که باید پس از این قسمتها
سالها منتظر قسمت آخرباشم........

با نگاهت آتش می زنی
با دستت خاموشی
چه کار است ...
... نگاه مکن !

عاشق شده بود ...
انگار خودش نبود ...
افتاد،
شکست،
زیر باران پوسید ...
آدم که نکشته بود ...
عاشق شده بود ...
بر زخم شکوفه های گل درمان است
هر وقت که در هوای تو می چرخم
انگار نفس کشیدنم آسان است

هر لحظه بهانه تو را میگیرم
هر ثانیه با نبودنت درگیرم
حتی تو اگر به خاطرم تب نکنی
من یکطرفه برای تو میمیرم…

دوستای گلم این عکس منو ب شدت یاد.......میندازه!
شمارو یاد چی میندازه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه گفتین جایزه دارین!!![]()
![]()
اما
افسوس
ديري ست كان كبوتر خون آلود
جوياي برج گمشده ي جادو
پرواز كرده ست

بسترم
صدف خالي يك تنهايي است.
و تو چون مرواريد
گردن آويز كسان دگري...
