عاشق نمی شوی...

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم



عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم



با عقل آب عشق به یک جو نمی رود



بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

دلم...

"از تمام رمز وراز های ع ش ق

جز همین سه حرف چیزی سرم نمیشود...

ولی...راستی....دلم که میشود!"

من مقدس شده ام...

 این روزها حجم زیادی از خدا را نفس می کشم

من مقدس شده ام

و شاید به پایان زندگی ققنوس رسیده ام

دلم برای پروانه های آبی کوچک تنگ می شود وقتی در امتداد کودکی دلتنگم

کسی مرا نخواهد فهمید

مرا زمستان با خود برده است گویا ....

در ساحل امن عقل بودم

در ساحل امن عقل بودم که جنون

یکدفعه مرا به داخل آب انداخت

فریاد زدم کمک! که یک مرتبه عشق

چون ماهی کوچکم به قلاب انداخت

عقلم نرسید و زود نفرین کردم

بر آنکه در آب و آنکه قلاب انداخت ...

حسادت نکن...

حسادت نکن! …

 

                            این که بعد از تو بغل گرفته ام …

 

                                                                        زانوی غـَم اســت....